دیروز خدمت استاد قبلی ام بودم. تقریبا می توانم بگویم که دیگر تمام شد. از آن فضا و آن مجموعه دلگیر نیستم از خودم دلگیر بودم. در آن فضا مجبور به مشورت بودم و این در حالی است که من دوست دارم خودم طریق مشورت را انتخاب کنم. در آن فضا توقع هایی از من وجود دارد که من نوعا قادر به پاسخ گویی به آنها نیستم. ترس آن دارم که از قبل این جدایی ضرر کنم، اما ریسک، همان چیزی است که مدتها نکرده ام.
از طرفی دیروز با استاد صحبت کردم و پس از آن خیلی خوش حال بودم. اما الان هم کمی نگرانم. می ترسم که از قبل این ارتباط جدید هم اندکی ضرر کنم و شاید هم نکنم. نمی دانم. امیدوارم خدا راهش را به من نشان دهد که این مستلزم جهاد من است.
خدایا مجاهدم کن به حق هشت و چهارت!
و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا