درد دل های همیشگی 1
شنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ق.ظ
نمی دانم که اینجا هنوز مخاطب دارد یا نه؟
من برای کسی می نویسم که سر زدن و سر نزدنش به اینجا چیزی را برای او تغییر نمی دهد. او خودش می داند که از تو پوسیده ام. ولی همچنان ظاهرم را حفظ کرده ام و این هم به لطف خودشان است.
به هر حال می نویسم برای التیام زخم های خودم:
سخت شده است. هیچ کسی حرف ها و درد هایم را درک نمی کند. از بیان آن عاجزم. نمی توانم بیان شان کنم. مخصوصا وقتی خدمت بزرگی که می رسم، این بیشتر نمود می یابد. می خواستم سوالی اساسی لااقل از نظر خودم بپرسم اما وقتی سوال را می پرسم می بینم سوالی تکراری شده است که اصلا مقصود اصلی من را بیان نکرده است. چه کنم؟
اما یک نفر هست که تنها او هم هست، که نگفته می داند چه دردی دارم. از هم او می خواهم که اگر به صلاح است فهم درد هایم را به دست استادی بسپارد و دوای آن را هم به دست او بدهد، چه خواسته غلطی! آقا دارو اگر دست شماست، خودتان مرحمت کنید. مرحمت فرمایید و مسیر صحیح را نشانم داده و در آن ما را ثابت قدم گردانید.
این وجه الله الذی الیه یتوجه الاولیا ...
الی متی احار فیک یا مولای ...
همین.
- ۹۵/۰۱/۰۷